پوچ




عاشق نمیشدم اگر آن اردیبهشت نبود

اردیبهشت نبود اگر آن اردیبهشتی ام نبود

به گمان که بین من و تو و اردیبهشت راهی نیست

پس میبوسمت در حوالی امروز خود

دقایقی که در ثانیه ثانیه اش خزان بود و زرد

میشود که کاشت دلتنگیهایم را

چرا که به دستان اردیبهشتی ات ایمان دارم

سجده زدن به نرگس چشمان تو شرک نمیشود

این آخرین حرف امروز من نبود

تو خود خواستی و خدای ستمگرت


پوچ

می خواهم بغلم کنی ؟

محکم ، از آنهایی که نفسم چفت شود روی قلبت

حتی خدا هم بینمان نباشد .

می خواهم بغلم کنی ؟

دلم تنگ است ، دلتنگ سرزمین تنت ،

برای بازوانت که دورم گره شود

برای بوی خوشی که آغوشت دارد .

می خواهم بغلم کنی ؟

هیچ نشنوی،

هیچ نبینی،

فقط بگذاری های های اشک بریزم

گریه کنم.

و آرام در گوشم بگویی :

مگر من نباشم که اینجور گریه کنی

می خواهم بغلم کنی ؟

تمام دنیا می دانند ،

از خدا که پنهان نیست

از تو هم پنهان نباشد

 همین شبهاست

که دلتنگی کاری دستم دهد

و در حسرت لمس عکسانت

برای همیشه بمانم .

می خواهم بغلم کنی ؟


پوچ

کز کرده ام

تنهای تنها

اما نه

تنها نیستم چرا که این درد لعنتی رهایم نمیکند و چون همسایه ای سمج روز و شبم و دید میزنن

هر از چند ساعتی یکبار صدای این موجودات عزیز و بی رحم را میشنوم که به کلون در مغزم میکوبند

حوصله جدال باهاشون رو ندارم

با کلی احترامات فائقه در رو بروشون باز میکنم تا خودشون از خودشون پذیرایی کنن

مثل بختک افتادن روی این مغز بی صاحب و شروع به خوردن میکنن

بخورید بدبختای مغز ندیده

 

 

 

 

پوچ


پوچ

کودک فقیر شهرم ما را ببخش!

ما را ببخش که باران اشک را بر گونه های سرخ از سیلی روزگار تو نمی‌بینیم و صدای هق هق گریه های بی امان ات را نمی شنویم! 

ما را ببخش که زرق و برق مال و منال دنیا فریبمان داده است! 

ما را ببخش که پاپوشی از چرم به پا داریم و انگشتان کوچک تو از سرمای روزگار بی حس شده اند! 

ما را ببخش که فخر می‌فروشیم و تو فقر میخری!

ما را ببخش که سفره‌هایمان رنگارنگ است و تو حتی مدادهای رنگی که پروانه‌های نقاشی‌ات را رنگ کنی نداری!

ما را ببخش که جامه‌های فاخری از حریر به تن داریم و تو در حسرت پوششی ساده مانده ای!

ما را ببخش که که فراموش کرده ایم تو را و شاید می ترسیم! می ترسیم که فقر تو واگیردار باشد و دامان ما را هم بگیرد!

ما را ببخش که نردبانی نبوده ایم برای رسیدن به آرزوهایت و هنوز هم گمان می کنیم مقصر سرنوشت تو، خود فقیر توست !




  بهار خاطره هایت، رنگ خزان گرفته اند! تمام کودکی ات در کوچه پس کوچه های تنگ و خانه های مخروبه سپری شده اند.

دستان پدرت از فشار کار زمخت شده اند  و دست نوازشی نمی آید تا بر صورتت کشیده شود و دیگران گمان می کنند بابای تو احساس ندارد اما هیچ کس نمی تواند شرافت دست های لرزان او را وصف کند. پدری که خون دل خوردن، غذای هر روزه ی اوست اما آبرویش را به جان می خرد و صورتش را با سیلی سرخ نگه می دارد.

آری بهار زیباست، باران دل انگیز است، برف زیباست، اما تا وقتی از پشت پنجره ی اتاقی گرم، نظاره گر باشی. 

  باران از دید کودک فقیر یعنی صدای چکه کردن سقف، زمستان یعنی ناخن های کبود شده از فرط سرما، حالا قصه ی چشمان یتیمانی که با اشک شست و شو می شود بماند. 

باران همیشه حادثه ای شاعرانه نیست/ از ما که سقفمان شده است آسمان بپرس/ احساس سوختن به تماشا نمی شود/ آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم.



پوچ

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام

اگرچه دستانش از ابتذال شکننده‌تر بود.

هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینی‌ست

که مزدِ گورکن

                از بهای آزادیِ آدمی

                                        افزون باشد.

 


 

جُستن

یافتن

و آنگاه

به اختیار برگزیدن

و از خویشتنِ خویش

بارویی پی‌افکندن ــ

 

اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش‌تر باشد

حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.

 


پوچ

با تو آسان میشود واژه را معنا نمود

واژه تنهایی

واژه عشق و محبت               واژه رسوایی

می توان آنرا نهان کرد

در گوشه ایی از قلب خویش

تا که شاید تا ابد پنهان بماند

واژه ها را میتوان دنبال کرد

               گام به گام               کوه به کوه               دریا به دریا

                              تا رسد بر عرش ذات لایموت

واژه ها بوی تبسم میدهند

بوی پاک عشق عذرا میدهند

واژه ها مفهوم و معنایی ندارند

تا تو در قلبم نباشی

                    من تو را در عمق معنا یافتم

من در این آشفته بازار جهان

معنی مهر و محبت طالبم

               تا که شاید یابم آنرا در فراسوی زمان

قدرت اینرا ندارم تا کنم معنا

کتاب انزوا

انزوا

شاید که اینست عالم عشق به تو

گر تو باشی می توان هفت شهر را معنا نمود

هفت اقلیم سرا پا زندگی

 

 

 

                                                                        پوچ


پوچ

بی تو ، ثانیه ها را تکرار ناقوس هوس انگیز مرگ در کلیسای تنهایی خود می بینم .

بی تو ، دستان شب ، شاه بیت غزل مانده بر لب شمعدانی گلدان را به غارت خواهند برد .

بی تو ، مرا یارای نوشیدن از جام عشقی نیست .

بی تو ، هرگز نمی توان بوسه گرم را معنی کرد .

بی تو ، حتی واژگان هم بوی تعفن میدهند .

بی تو ، سرد و پژمرده همچون باغ خزان زده روزهایم را به دیروز می سپارم و کهولت دقایقم را در ذهن دخترک پا کولی جستجو میکنم .

بی تو ، ابدیت را در سنگ فرش چشمان به غروب نشسته کلاغ پیر وسعت گرفته بر بوم نقاشی میتوان یافت .

بی تو ، شبم را با دلتنگی هایش تنها گذاشته تا همه بدانند

" آنکه روزت را با او گذراندی میتوان فراموش کرد ولی او که شبت را تقسیم کردی هرگز . . .

 

 

                                                          پوچ


پوچ

دیگر شعرهایم را به تو تقدیم نمیکنم

چرا که نفست را با کس دیگری تقسیم میکنی و برایش از گل یخ میگویی . . .

باشد که خدایت را به صلیب کشم

 خورشیدت را به تاریکترین شب یلدایی لعنت میکنم 

آهنگت را در تاریکخانه فردا فراموش

بودنت را خلاصه مینویسم بر تن سنگ خارای قبر دختر چهارده ساله کودکی ام

در نگاهت قحبه ایی را نقاشی میکنم که در میان پاهایش آتشکده ایی خفته ، سکوت را عربده میکشد .

هایت را در دهان سگ هرزه ایی مینشانم تا دیگر چون تویی جوانه نزند 

هرگز نخواهم چو کبک خرامی در بیشه زار تنم رخنه کرده و چنگانت را در تنم فرو کنی و از زندگی ترنمی سر نهی

 

حال که شب از پس مژگانم میرسد و خوابی سرد تنم را به زیر میکشد از پس پنجره ام با تو ای بوف رویایی از انسان شدنم میگویم .

از انسانی که دریغ . . .

 

 

                                                           پوچ


پوچ

متولد شدم و نوجوانی ام را سالها پیش سپری کردم.همانند خیلی ها خیلی چیزها را به خاطر سپردم.خاطراتی که هرگز اشتیاقی به بازیافتش ندارم. خاطراتی از جنس آلومینیوم سر شیر پاستوریزه گاو نشان تا . . .

 

تاریخ را هر چقدر برمیگردم میبینم که زنده بوده ام و این زنده بودنم را دوست ندارم.

 

از مرگ هم نمیهراسم چرا که شکوهش را بارها از گوشه ایی به نظاره نشسته ام . البته به نظر میرسد که شکوهش را از ازدحام دوستان به سوگ نشسته عاریه گرفته و از خود چیزی جز سردی ندارد که فخر فروشد

 

پوچ


پوچ

چشم تو آبشخور هزاران ستاره بود

و

لبانت تلاوت آیه های روشن عشق

بدون تو دلم هوسی جز گریه ندارد

چه جسارتی یافته ام که تو را اینگونه خطاب میکنم

ببخش مرا . . .

بگذار حرفهایم را بگویم

تو را آنسان عظمتی بود

که رفتنت افسانه ایی عظیمتر می نمود

تو رفتی و یادت همیشه سبز باد

ای بهترین کلام

ای ناب ترین شعر من

در کدام آئینه ای تصویر تو را پیدا کنم

چرا وجودم اینقدر برایت ناباور است

می ترسم به تو نزدیک شوم

و

 یکباره از دیدگانم محو شوی

اگر می توانستی دنیای زیبای صداقتم را ببینی

اینگونه از من نمیگریختی

 

پوچ


پوچ

کاش در این صبح قشنگ

 روی این ثانیه ها

بین كج خلقی این مردم ها

یادت نرود

 یک نفر هست كه او می‌خواهد

که تو لبریز ز لبخند بهاری باشی

نکند دلدارم

 در سكوت تنهایی

  ذره ای غم بخوری

تو فقط باش و بخند

ما بقی یعنی

همه ی

 غم دنیا با من 



پوچ

پاییز را نظاره میکنم

با تمام بودنش

تو را نظاره میکنم با تمام نبودنت

پاییز و

بوی آتش و

یک چشم پر ز مه

ای کاش بودی تا بیشتر ببینمت

آماده میکنم دستهای خود

باید گره اش بزنم به دستان تو

چرا که سالها انتظارت کشیده ام

پس بیا و ببین انار ترک خورده قلب من

بهار آمدی تا اردیبهشتی ام کنی

اما دل رنگ پریده ام

شوق به زرد داشت

برگ دلتنگ لمس تن زمین

دستانم در حسرت تجسمت

چشمانم خیره به فصلهای نا تمام

این منم که هرزگرد میروم

هر شب ساعت خود را حتی به ثانیه

عقبکی خواهمش کشید

تا به لحظه ای بیشتر

دوستت دارم ادا کنم

می گذرد این روزهای یخ زده

پاییز میرسد

اما نه به رنگ زرد

پاییز میرسد

اما نه به رنگ اندوه و درد

پاییز میرسد

اما به رنگ عشق و همسری

پاییز میرسد

اما به رنگ پر رنگ دل دلدادگی

 

 



پوچ

با سلام


امروز می خواهیم کار با سایت بشدت سود آور و واقعی ماینینگ بیت کوین با کامپیوتر را بیاموزیم.


برای اینکار ابتدا باید یک کیف پول بیت کوین (Bitcoin wallet) داشته باشیم.


سپس وارد سایت می شویم و با وارد کردن آدرس کیف پول بیت کوین خود به عنوان نام کاربری وارد سایت می شویم.


startMiner - free and simple next generation Bitcoin mining software

حالا برای استفاده از سایت دو روش وجود دارد :


1- با توجه به نوع اکانت و میزان ماین سایت به صورت رایگان مقداری بیت کوین میدهد ( متغیر از 0.0006 و 0.002 و 0.01 و 0.05 و 0.15 بیت کوین در روز)


2- و یا میتوان با کمک روشن ماندن کامپیوتر با سرعت های از قبیل :


0.0000004 بیت کوین در دقیقه


0.0000014 بیت کوین در دقیقه


0.0000075 بیت کوین در دقیقه


0.000040 بیت کوین در دقیقه


0.00015 بیت کوین در دقیقه


بیت کوین استخراج کرد.


پوچ



http://a-fi1m.rozblog.com


دانلود رایگان سریالهای 


دل


هیولا


هم گناه


و .


فیلمهای جدید


دخمه


مطرب


کروکودیل


دختر شیطان


4 انگشت


شیطان وجود ندارد


قصر شیرین


نبات


سرخ پوست


مواجهه


روسی


ترومای سرخ


نفس های آرام


مع


قانون مورفی


عشق پول


http://a-fi1m.rozblog.com


پوچ

آخرین جستجو ها

تو بهترین خرید رو از ما داشته باش خرید فالوور اینستاگرام مجله پزشکی بیماری های مقعد روستای جوروند کانون حجت ابن الحسن (عج) قشم ساخت درب اتوماتیک شیشه ای سایتی برای همه فیلتر شنی پورتال خبری سوبول قصه شب