متولد شدم و نوجوانی ام را سالها پیش سپری کردم.همانند خیلی ها خیلی چیزها را به خاطر سپردم.خاطراتی که هرگز اشتیاقی به بازیافتش ندارم. خاطراتی از جنس آلومینیوم سر شیر پاستوریزه گاو نشان تا . . .

 

تاریخ را هر چقدر برمیگردم میبینم که زنده بوده ام و این زنده بودنم را دوست ندارم.

 

از مرگ هم نمیهراسم چرا که شکوهش را بارها از گوشه ایی به نظاره نشسته ام . البته به نظر میرسد که شکوهش را از ازدحام دوستان به سوگ نشسته عاریه گرفته و از خود چیزی جز سردی ندارد که فخر فروشد

 

پوچ


پوچ ام ,خاطراتی ,نشسته ,ندارم ,شکوهش ,خیلی ,شکوهش را ,که شکوهش ,ایی به ,گوشه ایی ,از گوشهمنبع

اردیبهشت

می خواهم بغلم کنی ؟

تنهای تنها

کودک فقیر شهرم ما را ببخش!

هرگز از مرگ نهراسیده‌ام

واژه

بی تو

مشخصات

آخرین جستجو ها

فروشگاه سایت بلاگ بیست Arashparniani2 اخبار باز های کامپیوتری بهترین سایت گروه چت بچه های مشهد,لینک گروه های تلگرام مشهدی تصنیف بهاران فیلتر شنی frp خرید اینترنتی انواع ترازو انجام خدمات طرح توجیهی mavadia